یک فرمانده گردان تکاوارن نیروی دریایی در دوران جنگ معتقد است: تصمیماتی که پس از انقلاب، بدون توجه به وظیفه ارتش و موقعیتش برای ارتش گرفتند باعث تضغیف ارتش شده و زمینه برای حمله عراق به ایران فراهم کرد.
پوریا فیروزنژاد: هنوز هم وقتی صحبت از روزهای آغازین جنگ، خاصه ۳۱ شهریور ۵۹ می شود، این سوال مطرح است که «چرا ارتش در جلوگیری از حمله عراق به ایران ناتوان ظاهر شد» و هربار نیز یک انگشت اتهام به سوی سیدمحمدغرضی استاندار وقت خوزستان نشانه گرفته می شود. ادعایی که از قضا ارتشی های آن روزها مطرح می کنند و شاهد مدعا را هم اعدام برخی افسران ارتش لشکر ۹۲ اهواز می دانند که باعث تضعیف ارتش در اهواز و ناتوانی از مقابله با حمله عراقی ها شد.
ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی (کلاهسبزها) نیز که چندی پیش مهمان کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین بود در بخش از گفتگوی خود بازهم به این ماجرا اشاراتی کرد و غرضی را مقصر اصلی تضعیف لشکر زرهی ۹۲ اهواز دانست. او گلایه می کرد از برخی تصمیمات گرفته شده درباره ارتش آنهم در روزهای ابتدایی بعد از انقلاب که بیشتر این نهاد نظامی را تضعیف کرد.
او از شهید صیاد شیرازی هم حرف زد و تاکید داشت از زمانی که شهید صیاد شیرازی به فرماندهی کل ارتش رسید اختلافات بین دو نهاد نظامی ارتش و سپاه روز به روز کمتر شده و پیوندی بین این دو نهاد برقرار شد.
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاروان را در ادامه بخوانید:
*****
ناخدا صمدی! شما در مصاحبهای گفته بودید که ارتش از اول جنگ با استراتژی جلو میرفت و به دنبال این نبود که خودش را به کشتن بدهد. سپاه هم، ارتش را مورد نقد قرار میداد و فرماندهانش میگفتند که ارتشیها فقط میخواهند که سور و سات جنگ فراهم بشود و همه چی فراهم باشد تا وارد جنگ بشوند و تعدادی ارتش را منفعل میدانستند، در این برهه این انتقاد را چقدر به ارتش وارد میدانید و اینکه آیا ارتش با توجه به دانشی که داشت نمیتوانست از سپاه استفاده بهتری بکند؟
من کلا به هیچ وجه اینجور صحبتها را در رابطه با ارتش قبول نمیکنم، من از شما میپرسم، سپاه در اول جنگ چقدر نیرو داشت و چه آموزشی داد و چه سلاحی داشت؟ در روز یکم مهر که وارد خرمشهر شدم خدا رحمت کند محمد جهان آرا را، همرزم عزیز من بود، وقتی من به دیدن این مرد رفتم، سپاه پاسداران خرمشهر بیست و هفت نفر آدم با تفنگ ژ۳ و ام۱ داشت، با این تفنگها نمیشود به جنگ با تانک رفت. ارتش هنوز خودش در سازمانش آر پی جی۷ نداشت. پرسنل من آموزش دیده سنگین بودند انواع تخصصها را داشتند، جنگ در کوهستان، جنگ در دریا، جنگ در ساحل، جنگ در مناطق مسکونی، جنگ در کویر و.. وقتی ما وارد خرمشهر شدیم در اولین بررسی مقدماتی که اسم آن شناسایی دور افق است، به این نتیجه رسیدیم که باید سلاح ضد تانک زیاد داشته باشیم، چه از همه بهتر است؟ آر پی جی۷. از آر پی جی۷ من کلا دوازده قبضه داشتم و تقاضا کردم و دویست قبضه دیگر گرفتم، دویست ودوازده گروه شکار تانک را تشکیل دادم، به فرماندهان دستور دادم دویست نفر از داوطلبان بومی که دوره سربازی را گذراندهاند و آموزش رزم انفرادی را بلد هستند، به کار بگیرند.
هر تکاور ارتش ایران با ۵۰ نیروی عراقی برابری می کرد
جوانان بومی از سال ۵۸ جوانان تکاوران را میدیدند که چه کارهایی را میکنند بخاطر همین علاقه داشتند که لباس تکاوری را بپوشند و با تکاوران همرزم بشوند، من دستور دادم دویست نفر را به کار بگیرند و ملبس به لباس تکاوری و مجهز بشوند، چون رزم انفرادی را بلد هستند یک مرور کوتاه با آنها بکنید و کار با دو اسلحه را کامل به آنها یاد بدهید تا تیراندازی هم بکنند، یک آر پی جی۷ و یک تیربار ام جی، این دو اسلحه برای ما در منطقه بسیار کار ساز بود، وقتی من دویست و دوازده گروه شکار تانک داشتم ارتش عراق مجبور شد مسیرش را از جاده شلمچه عوض بکند و خودش را به بالای پلیس راه اهواز برساند.
در این مسیر که میخواست برود شما فکر کنید که چقدر تانک نفربر را کشتیم؛ مسالهای که در اینجا مهم بود این بود که فرمانده قبضه آر پی جی۷ باید یک آدم شجاع، دلیر و متعهد باشد چون بُرد این اسلحه سیصد و سی متر است، بهترین زمانی که میتوان به هدف بزند در سیصد متری است، شما حساب کن که صمدی آر پی جی را به روی دوشش بگذارد و تا سیصد متری تانک برود، این کار آسانی نیست؛ روی تانک تیربار، نارنجک انداز و توپ دارد و دور و برش سرباز است، خیلی به آنجا رفتن کار سختی است ولی ما این کار را انجام دادیم، هر سی گروه شکار تانک یک افسر به بالای سرش داشت و خدمه این آر پی جی۷ ها از نیروهای مردمی بود، ما اینگونه با عراق رو به رو شدیم وگرنه نیروهای ما با نیروهای عراقی قابل مقایسه نبود. نه تجهیزاتمان و نه توپ خانهمان و نه پرسنل و نیروهایمان با هم قابل قیاس نبود، کارشناسان نظامی گفتند نیروهای ما یک به سی و پنج است، و من وقتی به نیروهایم میگفتم هر یک نفر شما به اندازه پنجاه نیروی عراقی هستید به آن قضیه مطمئن بودم و باور داشتم.
صیاد شیرازی ارتش و سپاه را بهم پیوند داد/ برخی در داخل ارتش با نظرات او مخالف بودند اما...
نقش شهید صیاد شیرازی به عنوان فرمانده ارتش چقدر تاثیرگذار بود و نگاه ارتشیها به ایشان چه بود؟
زمانی که سانحه هواپیمایی C130 اتفاق افتاد و چند نفر از فرماندهان ارتش به شهادت رسیدند، مرحوم صیاد شیرازی که آن زمان سرهنگ بود به فرماندهی نیروی زمینی و بعد هم فرماندهی ارتش منصوب شد، ایشان کار مهمی را انجام دادند که واقعا کارساز بود، آن هم این بود که ارتباط بین ارتش و سپاه را بسیار مطمئن و همکاریشان را باهم پیوند دادند. بالاخره در جبهه اختلاف نظر پیدا میشود، مثلا وقتی دو واحد برای گرفتن یک هدف میروند هر فرماندهی میخواهد مطابق نظر خودش به جلو برود و نظر خودش را اعمال بکند، اختلاف نظر وجود دارد ولی اختلاف کار نیست، اگر هم اختلاف عقیدهای بود که مثلا این عملیات نباید انجام بشود از طریق ستاد ارتش حل میشد؛ صیاد شیرازی که خدا رحمتش کند یک ارتشی کامل بود و میدانست که دارد چه کار میکند،ممکن بود که در داخل ارتش تعدادی با نظرات ایشان مخالف باشند ولی اغلب و بیشترین موافق بودند، یعنی میخواهم بگویم از زمانی که ایشان به فرماندهی ارتش منصوب شدند کارهای زیادی انجام گرفت.
صیاد شیرازی و محسن رضایی تا پایان جنگ اختلاف داشتند
منتهی بعضی مواقع مثلا در عملیات بدر ما با هم اختلاف نظر داشتیم؛ صیاد شیرازی با آقای محسن رضایی اختلاف نظر داشتند، ایشان میگفتند که این عملیات اینجا نباید انجام بشود و او میگفت نه باید اینجا انجام بشود.شهید صیاد شیرازی میگفت اگراین عملیات اینجا انجام شود ما دوباره شکست خواهیم خورد،حتی کار به تهران کشید، سرگرد ذاکری افسر عملیاتاطلاعات لشکر نود و دو اهواز آن زمان یک ماموریتی پیدا کرد که به تهران بیاید و خودش را به دفتر امام برساند بگوید که ما این کار را کار مناسبی نمیدانیم و با این عملیات مخالف هستیم منتهی دستش به جایی نرسید و دست خالی برگشت. پیوندی که نیروی سپاه با نیروی ارتش در سال های بعد از ۶۱ اتفاق افتاد خیلی کار ساز بود منتهی باز هم میگویم در برخی موارد اختلافنظر هم وجود داشت.
به لشکر ۹۲ اهواز اشاره کردید، شما در مصاحبه ای گفته بودید که آقای غرضی که آن موقع استاندار اهواز بود، چند روز بعد از کودتای نقاب، ۱۹ نفر از افسران ارشد لشکر نود و دو زرهی اهواز را در میدان صبحگاهی اعدام کردند. غرضی مدتی بعد در مصاحبه با یک رسانه تکذیب کردند و گفتند که هیچ اعدامی صورت نگرفته و خطاب به شما گفته بودند که اگر مدرکی موجود است رو کنید. مبنای آن ادعای شما چه بود؟ سندی وجود دارد؟
یک تعداد از عوامل نفوذی برای اینکه بتوانند پایگاه دریایی خرمشهر لشکر ۹۲ زرهی اهواز و پایگاه هوایی دزفول را تضعیف کنند دست به آن اقدام زدند، در واقع کار،کار دشمن بود. غرضی بعد از کودتای نوژه و اعدام تعدادی بیگناه از جمله فرمانده لشکر ۹۲ اهواز، شش تا هفت ماه در زندان بود و بعد اعلام کردند که بیگناه است.
محمد غرضی بیشترین سهم را در تضعیف ارتش داشت
ببینید این کودتا به هر ترتیبی که رخ داد، ایشان به عنوان استاندار خوزستان ۳ نفر از فرماندهان پایگاه ها را عوض کرد، هم دریایی هم زمینی و هم هوایی. آقای شمخانی را فرمانده لشکر اهواز کرد، آقای محمد جهانآرا را فرمانده نیروی دریایی خرمشهر کرد، فرمانده پایگاه ششم دزفول را هم یک جوان دیگر گذاشت، من میخواهم بدانم که این آقا چه سمتی در ارتش داشت که اینها را عوض کرد؟ آیا فکر نکردند که ممکن است تضعیف روحیه شدیدی در بین پرسنل رزمنده به وجود بیاید؟ آیا به این فکر نکردند که دشمن از این وضعیت سواستفاده میکند؟ دشمن در پی این است که ارتش ما را تضعیف بکند، وقتی شما فرمانده لشکر را مثلا آقای شمخانی میگذارید، در آن زمان آقای شمخانی آموزشی ندیده بودند. درست است که ایشان یک انقلابی خیلی خوب است ولی تخصص ارتش را ندارد و همچنین آنهای دیگر؛ وقتی ایشان این کار را کرد در حقیقت در تضعیف ارتش بیشترین سهم را داشت.
اگر ارتش ضعیف نمیشد والله عراق جرات حمله نداشت
اسامی آن ۱۹ افسر هم موجود است که در اهواز در میدان صبحگاه اعدام شدند. حالا ایشان از من مدرک میخواهد؟ مگر من دادستانم که مدرک داشته باشم؟ اینها اعدام شدند و اسامی هم موجود است، اگر مدرک میخواهد به دادگاه برود و بپرسد که چه کسی اینها را محاکمه کرد و چه کسی حکم اعدام را صادر کرده است و چه کسی اینها را به دادگاه معرفی کرده است؛ بالاتر از شما مقامی در خوزستان بود؟ ایشان استاندار خوزستان بود و اگر قرار باشد کسی را به دادستانی معرفی کنند ایشان معرفی میکنند، ارتش یا شهرداری که معرفی نمیکند، سپاه هم که این کار را نمیکند، بالاترین مقام این کار را کرده است و این آدمها هم اعدام شدهاند.
این تضعیف روحیه ارتش است، من به عنوان یک ستوان وقتی می بینم فرمانده گردان من دارد اعدام میشود چه روحیهای ممکن است داشته باشم؟ چه جوری برای جنگ حاضر شوم؟ اینها تصمیماتی بودند که بدون توجه به وظیفه ارتش و موقعیت ارتش برای ارتش گرفتند و ارتش را به بدترین وضع ضعیف کردند، وگرنه اگر ارتش ما از بیست و دو بهمن تا سی و یک شهریور به همان حالت میماند مگر عراق جرات حمله را پیدا میکرد؟ اگر هم حمله می کرد والله به جایی نمیرسید.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اجتماعیفرهنگیسیاسیمذهبیتاریخینظامیحوادث
برچسبها: ارتش جمهوری اسلامی ایرانسپاه پاسداراندفاع مقدسجنگ تحمیلیناخدا صمدیغرضی